آقاي اِروس سرش سنگين شده . يعني راه كه ميرود يك تلوي لايتي ميخورد . خودش هم البته يه كرمكي دارد وگرنه اين همه نبايد از  مسير مستقيم منحرف شود . هرچه جلوتر ميرود بيشتر سعي ميكند كه يك جوري نشان بدهد كه مست كرده . با خودش حرف هم ميزند . ده دقيقه ي پيش يك هو اداي مستي رت باتلر را درآورد و خودش را انداخت روي كاناپه و غش غش افتاد به خنديدن . بعد يك دفعه ساكت شد و ياد خانم آفروديت افتاد . دلش تنگ شد و ول كرد رفت توي حياط ايستاد به سيگار كشيدن .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر